تن ما هویت ما است

به مناسبت ۸ مارس

 

تن ما هویت ما ست . تاریخ ما متعلق به ماست . تن ما نه به مردان تعلق دارد نه به هیچ حکومتی . تن من متعلق به من است. من می خواهم مالک تن خود باشم .

از آرزوهایم سخن نمی گویم . از حقوق انسانیم دفاع میکنم .

 برما  اما ، برقد مت تاریخ چه رفته است وما در کجای این تاریخ ایستاده ایم؟

 درازای تاریخ را پیموده ایم تا در گوشه ای که وطن می نامیم نیمه شویم یا بهتر بگوِییم هیچ . تا در پرده شویم و در پستو بمانیم . کنترل شویم که کتنرلی بر بدن خود نداشته باشیم .

 من ، ما ، تسلیم  نخواهیم شد . آگاهیم که عقب گرد ممکن نیست .مسئله حیات ماست .

آز آنچه پس از فردای قیام بر ما  زنان قانونا وارد شده بارها سخن رفته است . نگاهی اجمالی به همین یکساله اخیرعمق فاجعه سیاست جمهوری اسلامی در مورد زنان را به خوبی نشان میدهد. و مهم تر اینکه به ما ثابت می کند که جنبش زنان برای پیشبرد اهداف خود نباید به بالا نظرداشته باشد. جمهوری اسلامی  از هر جناح ودسته ای در طول حیات خود تنها به استفاده ابزاری از زنان پرداخته است .هر زمان به زنان نیاز داشته با وعده های تو خالی آنها را بسیج کرده اما هرگز هیچ جناحی خط قرمز قانون شریعت در مورد زنان را رها نکرده است . آیا قوانین تا کنونی کافی نبود  تا این بار به بهانه افزایش جمعیت ، زنان  را ازصحنه اجتماعی ، اقتصادی، سیاسی بیرون رانده وبه کنج خانه بفرستند؟

فلج کردن نیمی از جامعه معنای دیگری جز در هم شکستن مقاومت کل جامعه ای نیست که بارها نشان داده است که دیگر حکومت دینی نمی خواهد ؟.

از انجاییکه زنان دست به مقاومت زده و تسلیم نمی شوند  جمهوری اسلامی هر روز جنگ تازه ای را به آنها اعلان می کند.  البته این مسئله خود نشان دهنده این امر است  که حکومت در سرکوب و عقب نشاندن زنان در این سی و چند سال موفق نبوده است و زنان همواره علیرغم فشارها همیشه حضور فعال خود رابه عناوین مختلف نشان داده اند . حضور گسترده زنان در حوزه های اجتماعی ، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شاهدی بر این مدعا است . این حضور و همچنین آگاهی زنان به حقوق خود که به یمن دسترسی به اینترنت افزایش روز افزونی یافته است تحولاتی در سطح جامعه و خانواده به وجود آورده است که با قانون قابل بازگشت به عقب نیست.

اما ابزار مقاومت زنان چیست؟

 واقیعت این است که برای به هرز نرفتن و پراکنده نشدن نیروی زنان و حامیان آنها تنها یک جنبش مستمر زنان با سازمان دهی و ساختار مناسب و با مطالبات اخص زنان است که می تواند با مقاومت خود راه رسیدن به برابری را هموار کند .در این جا شاید این سئوال مطرح شود که آیا تنها مقوله زن بودن برای راه اندازی یک جنبش  بدون جایگاه طبقاتی،  بدون در نظر گرفتن نژاد ، مذهب ، ملیت ، زبان ، در جامعه ما ممکن است؟

 از آنجاییکه روی کار آمدن جمهوری اسلامی  با قربانی کردن زنان از همان فردای قیام همراه بوده است و زن در جمهوری اسلامی هویت انسان کامل بودنش ، قانونا به زیر سئوال رفته است و زن شهر وند برابر نیست شاید پاسخ به این سئوال را  بطور کلی آسان تر کند .

 در رابطه با جایگاه طبقاتی ، این درک که بنظر پاره ای ، ستم طبقانی است ، یا زنان تحت ستم مضاعف هستند و بالغو کار مزدی ستم بر آنان از بین میرود. ابهام وجود دارد . این نگاه ، فرقی بین ستم و استثمار قایل نیست.ستم بر زنان را به جایگاه طبقاتی آنها تقلیل می دهد و ستم به زنان دیگر را در یک ساختار قدرت مردسالار و به خصوص در جمهوری اسلامی نا دیده می گیرد. واقعیت این است که ستم بر زنان فرا طبقاتی است.

بنا بر این به نظرمن بادر نظر گرفتن مهم ترین مسئله زنان یعنی فقدان هویت ، جنبش زنان  با در نطر گرفتن تفاوت ها باید راهی را برای یک جنبش رنگارنگ زنان ایجاد کند.

اما یک جنبش قوی برای ایستادن درمقابل قوانین  تبیعض آمیز وزن ستیزجمهوری اسلامی عناصر و مختصات خودرادارد که یکی از مهمترین آنها پورالیستی و دموکراتیک بودن آن است .

ا ین مهم چگونه میسر است ؟

وجودتشکل و سازمان های زنان  که هر چند با نگاه های متفاوت به مسئله زنان  بتوانند در شرایط مناسب و به عنوان یک جنبش سراسری دست به عمل مناسب بزنند.

در این رابطه شاید بهترین مثال  برای ما مبارزه زنان تونسی برای گرفتن حقوق خود بعد از بر کناری بن علی و روی کار آمدن حکومت جدید باشد. زنان تونسی ،هرگز به وعده ها دلخوش نکرده و با حضور مستمر خود در صحنه چه فردی جه به طور جمعی در مقابل قوانین زن ستیز و بازگشت به عقب ایستادند و با صدای بلند برابری زن و مرد را مطالبه کردند.  این زنان که پس از بر کناری بن علی و روی کار آمدن حکومت جدید خطر را در یافته و با توجه به داشتن سازمانهای و انجمن های مستقل زنان و آگاهی نسبی فمینیسی توانستند به بعضی از مطالبات خود دست یابند و حداقل از نظر قانونی به برابر حقوقی  برسند . هر چند زنان تونس آگاهند که مبازره آنها تمام نشده و راه دارزی در پیش دارند . به همین دلیل سعی دارند از طریق همراهی با دیگر جنبش ها  خواستار مطالباتشان باشند.

اما متاسفانه در ایران ، برای زنان ضرورت تشکل یابی بطور گسترده مطرح نشده  هر چند این جا و آن جا از آن صجبتی به میان می آید.

شاید این مسئله تا حدی به دلیل ممنوع بودن هر نوع تشکل مستقل و غیر وابسته به ساختار قدرت قابل فهم باشد اما کل مسئله نیست چرا که این ممنوعیت در مورد همه صادق بوده ولی ما با تشکیل تشکل هایی از جمله تشکل های کارگری علیرغم مشکلات زیاد مواجه هستیم. بنا براین نکته اصلی پذیرفتن ضروری بودن این تشکل یابی است.

واقیعت این است که برای ایستادن در مقابل قوانین ضد زن که می رود تا یک سره هویت ما را به عنوان یک انسان نفی کند ، تنها چند مقاله و جمع آوری امضا و حتی فراتر از آن حضور فیزیکی کافی نیست . این را تجربه بارها به ما نشان داده است.

بنا براین جنبش زنان با توجه به تجربه تا کنونی ،  می تواند حداقل به طرح این مسئله در بین کنشگران زن و حامیان آن بپردازد . مسلما  رسیدن به این ضرورت و پشتیبانی هرچه گسترده زنان از آن  هر چند با موانعی رو به رواست گامی مهم در راه تشکل یابی زنان است .

ما زنان باید آگاه باشیم که اگر امروز مطالبات خود را خواستار نباشتم  فردا بسیار دیر است .تجربه سی وچند ساله اخیر  این را به ما نشان میدهد . تجربه را دوباره تکرار نکنیم و از طریق مجهز کردن خود به آگاهی فمینیستی و سازمان یابی ، مبارزه خود را برای رسیدن به حقوق خود به پیش ببریم .

و کلام آخر این که هشت مارس نماد مبارزه زنان به ما یادآوری میکند که مبارزه زنان برای برابری در تمامی زمینه ها مبارزه ای دائمی و مستمر است .این نوع  مبارزه به خصوص در کشورمابر اثر فشار بی وقفه بر زنان موضوعی همیشه اکتول است.  

فریبا  ثابت

۷مارس ۲۰۱۴